per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
فصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی
2322-5238
2345-2730
2013-03-21
2
1
7
11
10.22038/jpsr.2013.497
497
Original Article
بررسی اثر دوربینی، نزدیک بینی و آستیگماتیسم تجربی بر اندازه گیری دید رنگ توسط تست D-15
Effect of induced refractive errors on measurement of color vision by using D15 test
هادی استادی مقدم
ostadih@mums.ac.ir
1
فاطمه شریفی
opf.sharifi@gmail.com
2
عباس عظیمی خراسانی
3
عباسعلی یکتا
yektaa@mums.ac.ir
4
آرزو صالح آبادی
5
طیبه قاسم زاده
6
عضو مرکز تحقیقات عیوب انکساری چشم، دانشکده علوم پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد
عضو مرکز تحقیقات عیوب انکساری چشم، دانشکده علوم پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد
عضو مرکز تحقیقات عیوب انکساری چشم، دانشکده علوم پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد
استاد گروه بینایی سنجی، دانشکده علوم پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد
اپتومتریست
اپتومتریست
هدف: امروزه دید رنگ و اندازه گیری آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نظر به اینکه عیوب انکساری می توانند اختلالاتی در اندازه گیری دید رنگ ایجاد کنند، برای بررسی ابعاد این تاثیر بر آن شدیم کهتاثیر عیب انکساری ایجاد شده تجربی توسط عدسیهای مثبت، منفی وسیلندر را بر روی اندازه گیری دید رنگ مورد مطالعه قرار دهیم. روش بررسی: از بین 100 نفر از بیماران مراجعه کننده به کلینیک بینایی سنجی 60 نفر با توجه به معیارهای خروجی (نداشتن مشکل ته چشمی، نداشتن سابقه خانوادگی کوررنگی، عدم استفاده از داروهای موثر بر چشم، نداشتن عیب انکسار بیشتر از 2 دیوپتر و... ) مورد معاینه قرار گرفتند. برای ایجاد هایپروپی از لنزهای مثبت 2 تا 14 دیوپتر و برای ایجاد میوپی از لنز های منفی 4 تا 18 دیوپتر و برای ایجاد آستیگمات از عدسی های سیلندر مثبت2 تا 10 دیوپتر، با استپ 2 دیوپتر استفاده گردید و برای اندازه گیری دید رنگ، تست D-15 استفاده شد. یافته ها : میانگین سنی افراد مورد مطالعه بین 15 تا 45 بود. با افزایش مقدار عدسی میانگین خطا در هر سه گروه افزایش می یابد (p=00/0). این افزایش برای مایوپی با عدسی های4+ تا 14+ به ترتیب 1/17، 3/13، 6/25، 9، 11/2 و 13 می باشد. در هایپروپی ایجاد شده این افزایش با عدسی های 8- تا 18- به ترتیب 1/88، 4/82، 7/88، 10/05، 11/77 و 13/27 می باشد و در مورد آستیگمات ایجاد شده این افزایش با عدسی های 4+ تا 10+ به ترتیب72/0، 2/75، 6/57 و 8/55 می باشد. بحث و نتیجه گیری: مایوپی 4 دیوپتر و بیشتر، آستیگمات 4 دیوپتر و بیشتر (در محور 45 درجه) و هایپروپ 8 دیوپتر و بیشتر باعث ایجاد خطا در چیدن مهره های رنگی تست D-15 می شود. لذا اصلاح عیوب انکساری با مقادیر ذکر شده قبل از اندازه گیری دید رنگ لازم و ضروری به نظر می رسد.
Purpose: To evaluate the effect of Hyperopia, Myopia and Astigmatism on measurement of color vision, we experimentally induced refractive errors by positive, negative and cylinder lenses and estimated this effect on measurement of color vision. Methods: From one hundred patients referred to optometry clinic, sixty subjects with distance corrected or uncorrected visual acuity of 6.6, and without any ocular pathology were selected. Color vision was measured by D15 test before and after introducing 2 to 14 diopter positive lenses, 4 to18 diopter minus lenses and 2 to 10 diopter positive cylinder lenses, to induce Hyperopia, myopia and astigmatism respectively. Results: The age was between 15 to 45 years. Although the decrease in color vision (or increase in the mean errors) was significant by introducing 4 to 14 positive, 8 to 18 minus and 4 to 10 cylinder, but it was not statistically significant by introducing 3 D positive lenses ,3D cylinder lenses and 4 D minus lenses. Conclusion: Induced 4 D or more myopia and astigmatism reduces color vision measured by D-15 test. But induced 8D or more Hyperopia can cause reduction in color vision measurement? On the other hand myopia and astigmatism less than 4 diopters, and hyperopia less than 8 diopters have no effect on the measurement of color vision.
https://jpsr.mums.ac.ir/article_497_ce0e917df92b6563216cbd79790da476.pdf
عیوب انکساری
دید رنگ
تست دید رنگ D-15
refractive error
Color vision
D15 test
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
فصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی
2322-5238
2345-2730
2013-03-21
2
1
12
16
10.22038/jpsr.2013.495
495
Original Article
مقایسه الگوی پاکیمتری OCT در افراد مشکوک به کراتوکونوس و افراد نرمال
Comparison of OCT pachymetry pattern in Keratoconus suspect and normal subjects
مصطفی محمدیان
1
ابراهیم جعفر زاده پور
jafarzadehpour.e@iums.ac.ir
2
علی میرزاجانی
3
محمود جباروند بهروز
4
مهدی خباز خوب
5
دانشجوی کارشناسی ارشد- اپتومتریست- دانشگاه علوم پزشکی تهران
دانشیار - اپتومتریست دانشگاه علوم پزشکی تهران
دانشیار - اپتومتریست دانشگاه علوم پزشکی تهران
استاد - چشم پزشک - دانشگاه علوم پزشکی تهران
گروه اپیدمیولوژی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
هدف: مقایسه الگوی پاکیمتری OCT افراد مشکوک به قوز قرنیه و افراد نرمال روش بررسی: 32 چشم مشکوک به کراتوکونوس و 38 چشم سالم در محدوده سنی 20-30 سال انتخاب شدند. الگوی پاکیمتری آنان با دستگاه OCT ویزانته در نازکترین نقطه، تفاوت فوقانی تحتانی قرنیه (I-S)، تفاوت ضخامت تمپورال تحتانی و نازال فوقانی (IT-SN) و خروج و یا عدم خروج نازکترین محل قرنیه از منطقه 2-0 مرکزی با استفاده از نقشه خروجی استخراج گردید . یافته ها: در تمامی پارامترهای اندازه گیری شده تفاوت معنی داری (0/0001>p) در نتایج دو گروه مشاهده گردید. افراد مشکوک به کراتوکونوس، قرنیه نازک تر و تغییرات ضخامت بیشتری را نسبت به گروه نرمال نشان دادند. بحث و نتیجه گیری: به نظر می رسد می توان ازسیستم OCT سگمان قدامی جهت ارزیابی بیماران قبل از جراحی انکساری و یا اسکرینینگ قوز قرنیه در کنار دستگاههایی چون پنتاکم و ارب اسکن بهره برد.
Purpose: Comparison of pachymetry pattern of OCT finding in Keratoconus (KCN) suspect and normal subjects. Methods: Thirty-two KCN suspect eyes and Thirty- eight normal eyes in young subjects (20-30 year- old) were evaluated. Pachymetry pattern of frequency domain OCT (Visante) in different parts of cornea (thinnest point, inferior – superior thickness difference, inferior temporal – superior nasal thickness difference and thinnest point in 0-2 millimeter decent ration) were measured. Results: There was a significant (p<0.0001) difference in normal and KCN suspect patients in all measurements. KCN suspects showed thinner cornea and more differences in corneal thickness measurements. Conclusion: Anterior frequency domain OCT seems to be suitable for evaluation of KCN suspect patients. It may be critical for refractive surgery candidate and may be used as Pentacam or OrbScan corneal imaging systems.
https://jpsr.mums.ac.ir/article_495_f08c0550fc090915ab5cc07e1ca6f6c0.pdf
قوز قرنیه
OCT
پاکیمتری
Keratoconus
Optical coherence tomography
KCN suspect
Pachymetry
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
فصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی
2322-5238
2345-2730
2013-03-21
2
1
17
21
10.22038/jpsr.2013.503
503
Original Article
بررسی دید عمق و هترفوریا در دانشجویان علوم آزمایشگاهی مشهد درسال 1390
Evaluation of depth perception and heterophoria among laboratory sciences students in Mashhad, 2011
عباس عظیمی خراسانی
1
جواد هرویان
heravianj@mums.ac.ir
2
علی عمادزاده
3
ناهید مسیح پور
4
مهرنوش قتبری گله داری
5
فرشته تاج دینی
6
منیره محجوب
7
حسین حسینی یزدی
S H Hosseini@gmail.com
8
دانشیار اپتومتری دانشگاه علوم پزشکی مشهد
استاد اپتومتری دانشگاه علوم پزشکی مشهد
عضو هیئت علمی گروه پزشکی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
کارشناس بینایی سنجی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
کارشناس بینایی سنجی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
کارشناس بینایی سنجی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مربی هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان و کارشناس ارشد بینایی سنجی
کارشناس ارشد بینایی سنجی دانشگاه علوم پزشکی تهران
هدف: تعیین دید عمق و هتروفوریا در دانشجویان علوم آزمایشگاهی مشهد روش بررسی: در این مطالعه مقطعی از بین153 نفر دانشجویان علوم آزمایشگاهی دانشگاه علوم پزشکی مشهد تعداد 42 نفر بطور تصادفی برای این پژوهش انتخاب گردیدند. معاینات چشمی شامل تعیین عیب انکسار به روش ابجکتیو و سابجکتیو و بررسی هتروفوریا با استفاده از کاور تست و پریزم و اندازه گیری دید عمق با استفاده از تست TNO در فاصله 40 سانتی متری بود. سپس نتایج و داده ها با استفاده از نرم افزار spss ورژن 11/5 مورد آنالیز قرار گرفت. افراد با امبلیوپی و کاتارکت و سایر بیماریهای چشمی از مطالعه خارج شدند. یافته ها: میانگین دید عمق دانشجویان 766/129± 14/147(ثانیه بر قوس) بود. از این تعداد 14 نفر 33/3درصد به صورت تک چشمی و 28 نفر 66/7 درصد به صورت دو چشمی با میکروسکوپ کار می کردند. بین میانگین دید عمق و هتروفوریا و همچنین سایر موارد شامل، نحوه کار با میکروسکوپ،، نقطه نزدیک تقارب وجنسیت اختلاف معنی داری مشاهده نشد ( 0/05<p). بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان داد که اختلاف معنی داری بین میانگین دید عمق با هتروفوریا یا سایر فاکتورها وجود ندارد ولی به علت کار زیاد با میکروسکوپ اکثر دانشجویان علوم آزمایشگاهی دارای اختلالات دید دوچشمی ازجمله اگزوتروپی گهگاهی می باشند که این مسئله اهمیت پژوهش بیشتر در زمینه ی اختلالات دید دوچشمی درمیان دانشجویان علوم آزمایشگاهی را نشان می دهد.
Purpose: Normal stereopsis as the highest level of binocular vision is required for most of clinical works such as working with microscope and some jobs, like piloting and surgery. The aim of this study was to evaluate, depth perception and hetrophoria in Mashhad laboratory sciences students in 2011. Methods: In this cross sectional study from 153 Mashhad laboratory sciences students, 42 subjects were selected randomly. Eye examinations including subjective and objective refraction and measurement of hetrophoria by cover test and prism bar were performed. The stereopsis was then determined with the T.N.O stereo test at 40 distance observation. Data were analyzed using SPSS version 11.5 software. Patients with amblyopia, cataract, and other ocular pathology were excluded from the study. Results: Mean stereoacuity of the subjects was 147/14 129/76. Among this population, 14 subjects (%33.3) used microscope monocularly and 28 subjects (% 66.7) used it bionocularly. There was no significant difference between mean stereopsis and hetrophoria and other relative effective factors such as refractive error, way of using microscope, near point of convergence age and sex (p>0.05). Comparison between mean monocular and binocular stereopsis was not significant (p>0.05). Conclusion: There was no statictically significant difference between mean stereopsis and hetrophoria and other relative factors. However due to working too much with microscope, most of the laboratory sciences students had anomaly of binocular vision like intermittent exotropia and abnormal near point of convergence. This indicates the necessity of more research in anomaly of binocular vision in laboratory sciences students.
https://jpsr.mums.ac.ir/article_503_47071c403f3e1bb855e78cccb77da994.pdf
دید عمق
هتروفوریا
تست دید عمق T.N.O
Stereopsis
Heterophoria T.N.O. Stereotest
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
فصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی
2322-5238
2345-2730
2013-03-21
2
1
22
25
10.22038/jpsr.2013.504
504
Original Article
عفونت های مجاری ادراری بیمارستانی: عوامل ایجاد کننده، فاکتور های مستعد کننده و الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی در بیمارستان قائم مشهد
Nosocomial urinary tract infections: etiology, risk factors and antimicrobial pattern in Ghaem University Hospital in Mashhad
سمانه ساعدی
1
آرزو چاکرزهی
2
نرجس سلطانی
3
محبوبه هنرمند
4
ملک تاج یزدان پناه
5
کیارش قزوینی
6
هادی صفدری
safdarih@mums.ac.ir
7
دانشجوی کارشناسی ارشد میکروب شناسی پزشکی، گروه میکروب شناسی و ویروس شناسی بیمارستان قائم مشهد، دانشکده پزشکی
دانشجوی کارشناسی ارشد بیوشیمی بالینی، دانشکده پزشکی، دانشگاه شهید صدوقی یزد
کارشناس علوم ازمایشگاهی بیمارستان قائم مشهد
کارشناس پرستاری، کنترل عفونت بیمارستان قائم مشهد
کارشناس پرستاری، کنترل عفونت بیمارستان قائم مشهد
متخصص میکروب شناسی پزشکی، گروه میکروب شناسی و ویروس شناسی بیمارستان قائم مشهد
مربی، عضو هیئت علمی دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد
هدف: عفونت های اکتسابی مجرای ادراری با منشا بیمارستانی (NAUTIs)، عفونت های شایعی در محیط بیمارستانی هستند. به علت وسیع بودن طیف باکتریال عفونت های ادراری و شیوع مقاومت آنتی بیوتیکی بر آن شدیم تا عوامل انتشار، مقاومت آنتی بیوتیکی و فاکتور های خطر مرتبط با این عفونت را دربیمارستان قائم، مشهد از1389 تا سال 1391 بررسی بکنیم. روش بررسی: مطالعه حاضر در بازه زمانی 1389تا 1391 بر اساس جداسازی و شناسایی و تعیین الگوی مقاومت آنتی بیوتیکی سویه-های ایجاد کننده عفونت های ادراری بیمارستانی صورت گرفت و اطلاعات بیمار از قبیل سن، جنسیت، علائم و نشانه های بیماری در چک لیست های معتبر جمع آوری گردید. یافته ها: بین 647 بیمار با عفونت بیمارستانی، درجه شیوع عفونت های ادراری بیمارستانی در طول این مدت، (102)، 17% بود. بیشترین میکرو ارگانیسم ایزوله شده گونه های کاندیدا 20% بودند و به دنبال آن اشریشیا کلی 16/3%، گونه های کلبسیلا 15/4%، انتروکوک و اسینتوباکتر 14/5% بود. در میان مقاومت آنتی بیوتیکی53/8% از ایزوله های اشریشیا کلی به آمپی سیلین و سفی پیم مقاوم بودند. 66/6% از ایزوله های اسینتوباکتر به سیپروفلوکساسین، سفتریاکسون و سفوتاکسیم مقاوم بودند. در این مطالعه بیمارانی که این فاکتورهای تهاجمی مانند کاتتر ادراری، کاتتر درون عروقی را در دراز مدت دریافت کرده بودند نسبت به عفونت بسیار حساس تر بودند. بحث و نتیجه گیری: در میان ایزوله ها تقریبا 46% مقاومت چنددارویی به 3 عامل یا بیشتر را داشتند. در این مطالعه آنتی- بیوتیک های موثر در درمان عفونت های ادراری، نیتروفورانتوئین و نوروفلوکساسین بودند.
Purpose: Nosocomially acquired urinary tract infections (NAUTIs) are common infections in the hospital setting. Since the bacterial spectrum of NUTIs is extensive and the antibiotic resistance is common, we decided to study the incidence of etiology, antibiotic resistance and risk factors of (NAUTIs) in Ghaem University Hospital in Mashhad, Iran from 2009 to2012. Methods: The Present study is based on the isolation-identification and determining the antibiotic resistance pattern of (NAUTIs( from 2009 to 2012. Demographic data of patients regarding age, gender, symptoms and signs were collected by a valid questionnaire. Results: Among 647 patients with nosocomial infection, the prevalence of NAUTI was 102 (17.2%) during this period. The most frequently isolated micro-organism was Candida spp (20.9%), followed by Escherichia coli (16.3%), Klebsiella sp (15.4%), enterococci and acinetobacter (14.5%). Among antibiotic resistant bacteria, (53.8%) of E. coli were resistant to ampicilin and cefepim. Acinetobacter showed 66.6% resistance to ciprofloxacin, ceftriaxone and cefotaxime. Conclusion: Among the isolates, approximately 46% had multidrug resistance to three or more agents and effective antibiotics for treatment of UTIs were nitrofurantoin and norfloxasin in this study.
https://jpsr.mums.ac.ir/article_504_b35eeb95745ccb7920c78d4f80885dda.pdf
عفونت های مجاری ادراری
مقاومت
عامل خطرزا
Urinary tract infections
Resistance
Risk Factor
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
فصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی
2322-5238
2345-2730
2013-03-21
2
1
26
38
10.22038/jpsr.2013.493
493
Original Article
روانسنجی فرمهای کوتاه مقیاس بارتل در سالمندان مقیم خانه سالمندان
Psychometric evaluation of the short forms of barthel index in the elderly residing in nursing home
زهرا تقربی
1
خدیجه شریفی
2
زهرا سوکی
sooki812000@yahoo.com
3
کارشناس ارشد پرستاری و دانشجوی دکترای پرستاری تربیت مدرس، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی کاشان، گروه پرستاری مدیریت بهداشت
کارشناس ارشد پرستاری و دانشجوی دکترای پرستاری تربیت مدرس، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی کاشان، گروه پرستاری مدیریت بهداشت
کارشناس ارشد مامایی و دانشجوی دکترای بهداشت باروری، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی کاشان، گروه مامایی
هدف: ارزیابی مداوم سطح توانمندی سالمندان مقیم خانه سالمندان در انجام عملکرد روزمره ضروری است. به نظر می رسد یکی از ویژگیهای مهم ابزارهای مناسب، فرمهای کوتاه پرسشنامه می باشد. این مطالعه با هدف بررسی روایی و پایایی نسخه 3،4 و 5 سوالی مقیاس بارتل در سالمندان مقیم خانه سالمندان طراحی شده است. روش بررسی: پس از ترجمه ابزارها، نمونه ها به صورت سرشماری در مرکز سالمندان گلابچی کاشان در سال 1386 انتخاب شدند (n=100 ). داده ها بوسیله مشاهده و مصاحبه جمع آوری گردید. ضریب توافق بین افراد ارزیاب بررسی شد. پایایی پرسشنامه ها با استفاده از شیوه ثبات داخلی تعیین گردید. جهت تعیین روایی ابزارها از شیوه روایی همزمان و مقایسه گروههای شناخته شده، استفاده شد. اطلاعات با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، ضریب همبستگی درون طبقه ای(ICC)، کاپا، آلفای کرونباخ و آزمون کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: ضریب توافق بین افراد ارزیاب در ارتباط با هر یک از گویه ها در کلیه ابزارهای مورد بررسی در حد خوب گزارش شد (0/61 > کاپا)؛ ICC در ارتباط با کل هر یک از مقیاسها بیش از 0/9 بود. ضریب ثبات داخلی ابزارهای مورد نظر 0/93-0/83 محاسبه شد. روش همبستگی هر سوال با نمره کل نیز کلیه فرمهای کوتاه را پایا تشخیص داد. اعتبار همزمان آنها بانسخه فارسی OBI تایید ش (p<0/0001 , r=0/98 )؛ مقایسه گروههای شناخته شده نیز روایی ابزارها را مسجل ساخت (0/0001>p). بحث و نتیجه گیری: ترجمه فارسی فرمهای کوتاه 3،4و5 سوالی پرسشنامه بارتل جهت سنجش ناتوانی در عملکرد روزانه در سالمندان مقیم خانه سالمندان گلابچی کاشان ابزاری روا و پایا می باشند.
Purpose: The continuous assessment of functional independence level in daily activities of elderly, residing in nursing homes is necessary. It seems that one of the important characteristics of the proper tools is their shortness. This study was designed to evaluate the reliability and validity of the 3-item, 4-item and 5- item versions of Barthel index in the elderly, residing in anursing home. Methods: After translating the tools, sampling was performed by using census method in Kashan Golabchi nursing home in 2006 (n=100). The questionnaires were completed through interview and observation. Inter-rater agreement was assessed. The tools reliability was determined via internal consistency method. Their validity was determined via Concurrent validity and Known-groups approach. The data were analyzed using Pearson correlation coefficient, Intra-class Correlation Coefficient (ICC), Kappa, Cronbach’s alpha coefficient and Kruskal-wallis test. Results: In all of the assessed tools, the inter-rater reliability for every item was good (Kappa>0.61). In relation to the total score, all of the tools Intra-class correlation coefficients were more than 0.9. The questionnaires reliability coefficients (internal consistency) were calculated 0.83-0.93. Item-total correlation confirmed their reliability too. Their concurrent validity with Persian Original Barthel index were confirmed (r=0.98, p<0.0001). The known-groups approach also revealed that these tools are valid (p<0.0001). Conclusion: The Persian versions of short 3, 4 and 5- item Barthel index for evaluation of disability in elderly, residing in Golabchi nursing home are valid and reliable.
https://jpsr.mums.ac.ir/article_493_9cf47266ae8acfbd48bc309426f38f8e.pdf
پرسشنامه بارتل
اعتبار
پایایی
ناتوانی
سالمند
خانه سالمندان
Barthel index
Reliability
Validity
Geriatric
Disability
Nursing home
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
فصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی
2322-5238
2345-2730
2013-03-21
2
1
39
48
10.22038/jpsr.2013.502
502
Original Article
بررسی تاثیر " حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت " بر تقارن پارامترهای زمانی- مکانی راه رفتن در بیماران همی پارزی
Study the effect of “constraint-induced movement therapy “on symmetry of spatiotemporal gait parameters in hemiparetic patients
مانیا شیخ
1
فرید بحرپیما
bahrpeyf@modares.ac.ir
2
اسماعیل ابراهیمی
3
بیژن فروغ
4
حسین اصغر حسینی
Hosseiniha@mums.ac.ir
5
محمد راوری
6
استادیار دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، دکتری تخصصی فیزیوتراپی
استادیار دانشگاه تربیت مدرس، دکتری تخصصی فیزیوتراپی
استاد دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی تهران، دکتری تخصصی فیزیوتراپی
دانشیار دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، طب فیزیکی و توانبخشی
استادیار دانشکده پیراپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، دکتری تخصصی فیزیوتراپی
مربی دانشگاه آزاد واحد علوم پزشکی مشهد، کارشناس ارشد مهندسی پزشکی
هدف: اختلالات تعادلی و راه رفتن از جمله عوارض حرکتی شایع به دنبال سکته مغزی می باشند. نتایج تحقیقات نشان می دهند که روشهای متداول فیزیوتراپی قادر نیستند بطور موثری این اختلالات را درمان نمایند، بنابراین لزوم انجام بررسیهای گسترده تر در مورد شناخت علل این عوارض و ارائه راهکارهای درمانی موثر ضروری به نظر می رسد. با توجه به نتایج موثر حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت در درمان اختلالات حرکتی اندام فوقانی بیماران همی پارزی، در این پژوهش هدف آن است که تاثیر "حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت" بر تقارن پارامترهای زمانی مکانی و سرعت راه رفتن در بیماران همی پارزی مورد بررسی قرار گیرد. روش بررسی: در این بررسی از نوع کارآزمایی بالینی شبه تجربی، (30 نفر) بیمار مبتلا به همی پارزی با دامنه سنی 60-40 سال شرکت نمودند. بیماران بطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول به روش " حرکت درمانی براساس ایجاد محدودیت "و گروه دوم به روش حرکت درمانی انبوه، بمدت 3 هفته تحت درمان قرار گرفتند. ارزیابیهای آزمایشگاهی بیماران شامل اندازه گیری سرعت سیکل راه رفتن و تقارن پارامترهای زمانی- مکانی راه رفتن (تقارن طول گامها، تقارن زمانهای فاز ایستا و نوسانی و تقارن زمانی کلی) بودند که قبل و پس از دوره درمان ثبت و مورد مقایسه قرار گرفتند. به علاوه میزان عدم تقارن در تحمل وزن نیز از طریق صفحه نیروی دوگانه مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها: سرعت سیکل راه رفتن در هر دو گروه افزایش نشان داد (0/01=p و0/03 = p). در گروه اول قرینگی طول قدمها افزایش معنی دار نشان داد (0/02 = p). ضمنا، غیر قرینگی زمانی فاز نوسانی و غیرقرینگی زمانی کلی کاهش معنی دار نشان دادند (0/01=p). در گروه دوم، تنها غیر قرینگی زمانی فاز نوسانی کاهش معنی دار نشان داد (0/02 = p). بحث و نتیجه گیری : فیزیوتراپی به روش " حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت " با غلبه بر پدیده یادگیری در عدم استفاده و با اصلاح نقص در ارسال پیامهای حسی به سمت مراکز کنترل کننده حرکت، قادرست به نحو موثرتری در بهبود تقارن پارامترهای زمانی- مکانی راه رفتن، عمل کند.
Purpose: Balance and gait disorders are common motor complications after stroke. Studies have revealed that conventional physiotherapy cannot manage these disorders efficiently, so more studies addressing causes of these complications and presenting efficient treatment protocols are crucial. Concerning the significant effect of Constraint Induced Movement Therapy on treatment of upper limbs motor impairments in hemiparetic patients, the goal of this study is to assess the effect of “Constraint Induced Movement Therapy” on symmetry of spatiotemporal gait parameters and velocity of gait in hemiparetic patients. Methods: Thirty hemiparetic patients (aged from 40 to 60 years) participated in this study. Patients were divided randomly into 2 groups. They received constraint induced movement therapy (group1) and mass practice (group 2) for 3 weeks. Experimental assessments of patients included stride velocity and symmetry of spatiotemporal gait parameters (spatial step symmetry, temporal stance symmetry, temporal swing asymmetry, overall temporal asymmetry) that were recorded and compared before and after treatment. In addition, the amount of weight bearing asymmetry was assessed via dual force platform. Results: In both groups, stride velocity increased (p=0.03, p=0.01). In group A, spatial step symmetry increased (p=0.02).Temporal swing asymmetry and overall temporal asymmetry decreased (p=0.01). In group B, only temporal swing asymmetry decreased (p=0.02). Conclusion: Physical therapy by “constraint induced movement therapy” can improve symmetry of spatiotemporal gait parameters efficiently through overcoming the “learned non use “phenomenon and improving the somatosensory deafferentation to motor controller centers.
https://jpsr.mums.ac.ir/article_502_5c236747130cf6064b62743b86fe1bae.pdf
حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت
راه رفتن
پارامترهای زمانی- مکانی
همی پارزی
Constraint-induced movement therapy
Gait
Spatiotemporal parameters
Hemiparesis
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
فصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی
2322-5238
2345-2730
2013-03-21
2
1
49
54
10.22038/jpsr.2013.505
505
Original Article
عوامل مستعدکننده سندرم تونل¬کارپ: یک مطالعه مورد-شاهدی
Risk factors for carpal tunnel syndrome: A case-control study
معصومه آقامحمدی کلخوران
1
معصومه رستم نژاد
m.rostamnegad@arums.ac.ir
2
حبیب افضلی فرد
3
دکتری پرستاری، استادیار و عضو هیات علمی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل
کارشناس ارشد مامایی، عضو هیات علمی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل
متخصص طب فیزیکی، بیمارستان امام خمینی اردبیل
هدف: مطالعه حاضر که با هدف تعیین عوامل مستعدکننده سندرم تونل کارپ در زنان اردبیل انجام گرفت تلاشی در جهت پیشگیری از ابتلا به این بیماری شایع عصبی در زنان میباشد. روش بررسی: پژوهش حاضر، یک مطالعه مورد- شاهدی است که بر روی 132 زن مبتلا به سندرم تونل کارپ و 80 زن غیرمبتلای 60-18 سال مراجعه کننده به یکی از مراکز طب فیزیکی شهر اردبیل انجام گرفت. شرکت کنندگان در مطالعه تحت آزمونهای استاندارد هدایت عصبی رادیال و اولنار قرارگرفتند و سپس از یک پرسشنامه خودساخته که در برگیرنده عوامل خطرساز شایع سندرم تونل کارپ بود برای جمعآوری اطلاعات استفاده گردید. تحلیل دادهها با استفاده از آزمونهای تی و کایدو انجام شد. یافته ها: نتایج آزمون تی، اختلاف معنیدار آماری را بین دو گروه مورد و شاهد از نظر میانگین طول و پهنای مچ دست نشان داد (p=0.001). در بین عوامل هورمونی، بیماری دیابت در گروه بیمار، 3 برابر بیش از گروه شاهد بود. بهعلاوه، محاسبه ضریب شانس 2 در مورد مصرف داروهای خوراکی ضدبارداری نشان داد که این داروها نیز میتوانند از جمله عوامل خطرساز برای سندرم تونل کارپ باشند. همچنین براساس نتایج یافت شده، شستن لباس با دست (0/033 =p ) و استفاده از آب سرد (p=0/011) در گروه بیمار به طور معنی داری بیش از گروه شاهد بود. بحث و نتیجه گیری: خانه داری، سابقه مصرف قرصهای ضد بارداری خوراکی و دیابت میتوانند از عوامل مستعدکننده سندرم تونل کارپ باشند. ضمن اینکه عواملی همچون تعداد فرزندان، وزن، طول و پهنای مچ دست و استفاده از آب سرد برای شستشو نیز در افراد مبتلا بیشتر دیده شد. شناخت این عوامل، میتواند گام موثری در پیشگیری از این مشکل شایع در زنان باشد.
Purpose: This study aimed to determine the risk factors for carpal tunnel syndrome in women. It was done in an effort to prevent the development of this neurological disease in women. Methods: A case - control study was performed on 132 women with carpal tunnel syndrome and 80 women without disease, with an age range of 18-60 years, referred to one of the physical therapy centers in Ardabil. Samples were selected randomly and the radial and ulnar nerve conduction standard tests were done. In order to collect data, a questionnaire that included common risk factors for carpal tunnel syndrome was used. Data analysis was performed by using t-test and chi-square test. Results: T-test showed statistically significant differences between cases and controls in the mean length and width of the wrist (p=0.001). Among the hormonal factors, diabetes in the case group was three times more than the control group. Furthermore, calculation of second chances coefficient for taking oral contraceptives showed that these drugs can be also among the risk factors for carpal tunnel syndrome. Based on the results, using cold water and washing clothes by hand in the patient group was significantly more than the control group (p=0.033) (p=0.011). Conclusion: Housekeeping, history of using oral contraceptives and diabetes can be the risk factors for carpal tunnel syndrome. Moreover, factors such as number of children, weight, length and width of the wrist and using cold water for washing were more common in patients. Understanding these factors can be an effective step in preventing this common problem in women.
https://jpsr.mums.ac.ir/article_505_e8e25d8c2a5e7799e71c6e583d0725a6.pdf
سندرم تونل کارپ
عوامل مستعدکننده
شاخص¬های فیزیکی
زنان
Carpal tunnel syndrome
Risk factors
Physical factors
Women
per
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
فصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی
2322-5238
2345-2730
2013-03-21
2
1
55
62
10.22038/jpsr.2013.506
506
Case Report
گزارش سه مورد پلی نوروپاتی در اعتیاد با بنزین
Polyneuropathy in gasoline addiction, a report of three cases
حسین حسن آبادی
1
امین اظهری
2
حمید رضا رحیمی
rahimihr891@mums.ac.ir
3
متخصص طب فیریکی و توانبخشی ، مرکز آموزشی ، پژوهشی و درمانی امام رضا(ع)، استادیار دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
متخصص طب فیریکی و توانبخشی ، مرکز آموزشی ، پژوهشی و درمانی امام رضا(ع)، استادیار دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
پزشک عمومی، دانشجوی دکترای تخصصی پزشکی مولکولی، گروه علوم و فنون نوین پزشکی دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد
خلاصه: پلی نوروپاتی ناشی از استنشاق مزمن بنزین با پلی نوروپاتی به تدریج پیشرونده، متقارن، حسی حرکتی گزارش شده است ما گزارش اعتیاد استنشاقی به بنزین توسط سه برادر 12، 16، 18 ساله ( به ترتیب 5، 8 و 11 سال سابقه اعتیاد داشتند) که با نوروپاتی محیطی مراجعه کرده اند را بررسی کردیم. این وضعیت با تغییرات واضح و وسیع در الکترومیوگرافی و ارتفاع (آمپلی تود) پاسخ های حسی وحرکتی (بسته به شدت درگیری اعصاب) و کاهش نسبتاً مختصر سرعت هدایت عصبی و در محدوده تقریباً نرمال و تاخیر انتهایی (distal latency) مشخص شد، که این تغییرات ارتباط مستقیم با طول مدت اعتیاد به بنزین داشت و تغییرات در قسمت دیستال اندامهای تحتانی شدیدتر از اندامهای فوقانی بود. نوروپاتی به علت وجود اِن- هگزان و تترا اتیل سرب در بنزین نسبت داده شد. تلاش های آموزشی در مورد خطرات ناشی از اعتیاد استنشاقی به بنزین ضروری است.
The polyneuropathy caused by chronic Gasoline Sniffing is reported to be a gradually progressive, symmetric, sensorimotor polyneuropathy. The report of gasoline sniffing by three 12, 16 and18 years old brothers (Respectively 5, 8 and 11 years of gasoline inhalation addiction) that referred with peripheral neuropathy was studied. The conditions were characterized by relatively small reduction in nerve conduction velocity (depending on the severity of nerve involvement) and to some degree in all four limbs with moderate to severe sensory and motor involvement, lower limbs had worse conditions than upper limbs. The neuropathy was attributed to the N-hexane and tetraethyl, the lead components of gasoline. Educational efforts about the dangers of gasoline sniffing are essential.
https://jpsr.mums.ac.ir/article_506_d4cad8fcad69a66202e96af6d1122d6d.pdf
پلی نوروپاتی
اعتیاد استنشاقی به بنزین مزمن
الکترودیاگنوزیس
سرعت هدایت عصبی
الکترومیوگرافی
Polyneuropathy
Gasoline sniffing
Electrodiagnostic
Nerve conduction velocity
Electromyography