دانشگاه علوم پزشکی مشهدفصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی2322-52384120150321The Effectiveness of Linguistic Plays on Expressive and Receptive Language of Hearing Impaired Childrenاثربخشی بازیهای زبانشناختی بر بهبود زبان بیانی و دریافتی کودکان آسیب دیده شنوایی714406910.22038/jpsr.2015.4069FAسحر محمداسماعیل زادهکارشناس ارشد زبانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانسید محسن اصغری نکاحاستادیار گروه علومتربیتی، دانشکده علومتربیتی و روانشناسی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانشهلا شریفیدانشیار گروه زبانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانحمید طیرانی نیک نژاددانشجوی دکترای زبانشناسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20140301Purpose: <br />Hearing impairment is one of the most important causes which results in delays in language development and can also influence different aspects of language production and comprehension. Expressive and receptive language skills development of hearing impaired children depends on using appropriate educational rehabilitation programs. This study aims to investigate the effectiveness of linguistic plays on aforementioned skills in pre-school hearing impaired children. <br />Methods: <br />In this quasi-experimental study, 10 hearing impaired children with hearing aids, aged between 5 and 7 years were randomly assigned into two groups (5 children in each group). The expressive and receptive language skills of these children were evaluated via the TOLD-P: 3 (Persian Version). In addition, their level of intelligence was assessed by Raven test. <br />Results: <br />The difference between the scores of control and treatment groups using U Mann - Whitney test revealed that there is a statistically significant difference in expressive language skills (p= 0.009) and receptive language skills (p= 0.009) of the children who participated in linguistic plays. In other words, the present findings suggest that linguistic plays have a significant impact on improvement of aforementioned skills in pre-school hearing impaired children. <br />Conclusion: <br />Hearing impaired children have a lot of difficulties in language production and comprehension. Therefore, new educational rehabilitation programs needs to be planned to improve language problems of these children. According to the results of the present study, linguistic plays should be involved in the routine rehabilitation program to improve the expressive and receptive language difficulties of hearing impaired children. After sessions of linguistic plays, these children could make significant improvements to comprehend the meaning of sentences and words; also they can recognize, understand, and use common Persian morphological forms, utter and recognize the differences in important Persian speech sounds.هدف: <br/>نقص شنوایی یکی از مهمترین دلایل تأخیر زبانی در کودکان است که جنبه های مختلف تولید و درک زبان را تحت الشعاع قرار می دهد. رشد و ارتقای سطح مهارتهای زبان بیانی و زبان دریافتی در کودکان کم شنوا مستلزم به کارگیری برنامه های آموزشی و توانبخشی مناسب است. این پژوهش با هدف بررسی تأثیر بازیهای زبان شناختی بر رشد این مهارتها در کودکان کم شنوای پیش دبستانی انجام شده است. <br/>روش بررسی: <br/>روش بررسی در این پژوهش، مطالعه مداخله ای از نوع شبه تجربی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه شاهد است. مشارکت کنندگان 10 کودک کم شنوای سمعکی با دامنه هوشی طبیعی بودند که به شیوه در دسترس انتخاب و در دو گروه تقسیمبندی شدند (5 کودک در هر گروه)، برنامه بازیهای زبانشناختی برای گروه آزمایش ارایه شد و میزان مهارتهای زبان دریافتی و مهارتهای زبان بیانی تمامی کودکان در پیش و پس از مداخله با استفاده از آزمون رشد زبان- ویراست سوم ارزیابی شد. <br/>یافته ها: <br/>با مقایسه میانگین مهارتهای زبان بیانی و زبان دریافتی در گروه آزمایش و شاهد از طریق آزمون U مان- ویتنی مشخص شد تفاوت میانگین گروهی که بازیهای زبان شناختی را دریافت نمودهاند در مهارتهای زبان بیانی (0/009=p)، و در مهارتهای زبان دریافتی (0/009=p)، به لحاظ آماری معنادار است. بدین معنی که آموزش بازیهای زبان شناختی بر بهبود این مهارتهای زبانی در کودکان کمشنوا مقطع پیشدبستانی که مداخله را دریافت کرده بودند، اثربخش بوده است. <br/>نتیجه گیری: <br/>کودکان کم شنوا همواره با مشکلاتی در تولید و درک زبان مواجه هستند. این امر مهمترین دلیل برای برنامه ریزی های آموزشی در جهت یافتن و معرفی روشهای نوین می باشد. با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارتهای زبان بیانی و زبان دریافتی به روش بازی درمانی با رویکرد بازیهای زبان شناختی می تواند مشکلات مربوط به این بخش از زبان کودکان پیش دبستانی کم شنوا را بهبود بخشد. پس از جلسات بازیهای زبان شناختی، این کودکان در درک معنای جملات و کلمات پیشرفت قابل ملاحظه ای داشتند. آنها همچنین قادر به شناختن، فهمیدن و به کارگیری اشکال تکواژشناختی و تولید و درک تمایزات بین صداهای گفتاری زبان فارسی خواهند بود.دانشگاه علوم پزشکی مشهدفصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی2322-52384120150321Effect of Concurrent Training on Paraoxonase Activity Levels and Some of the Lipid Plasma Markers in the Blood of Women without Exercise Activityتاثیر تمرینات ترکیبی بر سطوح فعالیت آنزیم پارااکسوناز١ و برخی شاخصهای لیپیدی پلاسما درخون زنان بدون فعالیت ورزشی1523407510.22038/jpsr.2015.4075FAقدیر ذهبیکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری، ساری، ایرانعلیرضا براریعضو هیئت علمی، دانشگاه آزاد اسلامی واحدآیت الله آملی، آمل، ایرانمهران احمدیدکترای علوم آزمایشگاهی، آزمایشگاه تشخیص پزشکی بهشهر، بهشهر، ایرانJournal Article20140513Purpose: <br />The purpose of this study was to investigate the effect of concurrent training on serum paraoxonase-1 (PON1) activity and lipoprotein profile in the blood of obese women. <br />Methods: <br />Twenty-four non-active exercise healthy women volunteered to participate in this research. They were randomly assigned into two groups: concurrent exercise group (n=12) and control group (n=12). Duration of training was 4 weeks, 3 sessions per week and each session lasted for 55-70 minutes. Concurrent exercise group carried out exercises at 60-80 percent of maximal reserve heart rate. Dependent variables were measured in the two phases of the study, including pre-test and post-test. <br />Results: <br />Findings of the present study show significant increase in PON1 activity (P=0.01), however, lipid indexes of this research including LDL (P=0.414), HDL (P=0.22), VLDL (0.159), CH (P=0.1566) were not significantly changed. On the other hand, blood TG concentration was significantly reduced (P=0.001). In addition, in obese women without exercise activity, level of paraoxonase1 has a significant relationship with HDL (P=0.02), but no relation was observed with the other lipid indexes of this research (P<0.05). <br />Conclusion: <br />The result of this study showed that after four weeks of concurrent training, increased enzyme paraoxonase 1 and decreased TG concentration were observed. But it seems the PON1 enzyme in inactive obese women has a significant relationship with HDL lipid parameters and other factors were not related to research. Thus, this protocol can be employed in inactive exercise obese men with inhibits the oxidation of LDL and limiting the HDL in circulation of blood with the goal of effectively prevent cardiovascular disease. Finally, in active people, exercise can increase PON1 induced enhanced in the total antioxidant system of the body.هدف: <br/>هدف از این مطالعه بررسی اثر تمرینات ترکیبی بر فعالیت سرم پارااکسوناز١ و شاخصهای لیپوپروتئین پلاسما در زنان چاق (بدون فعالیت ورزشی) بود. <br/>روش بررسی: <br/>بیست و چهار زن سالم بدون فعالیت ورزشی داوطلب برای شرکت در این پژوهش شدند که به طور تصادفی در دو گروه مساوی هدف (١٢ نفره) و گروه شاهد (١٢ نفره) قرار گرفتند. مدت زمان تمرینات ٤ هفته، هر هفته ۳ جلسه و هر جلسه به مدت 55-70 دقیقه به طول انجامید. تمرینات گروه ترکیبی با ٦٠ تا٨٠ درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره انجام شده است. متغیرهای وابسته در دو مرحله از مطالعه، از جمله پیش آزمون و پس آزمون اندازهگیری شد. <br/>یافته ها: <br/>نتایج نشان دادند که افزایش معنیداری در فعالیت آنزیم پارااکسوناز١ مشاهده شد (0/01=p). اما شاخص لیپیدی این تحقیق از جمله (0/414=p=0/22) ،LDL، (p HDL، (p=0/152) VLDL و کلسترول (0/156=p) تغییر معنیدار نداشت. از سوی دیگر کاهش معنیداری در غلظت تریگلیسرید خون مشاهده شد (0/001=p). علاوه بر این، در زنان چاق بدون فعالیت ورزشی تغییرات سطوح پارااکسوناز١ با HDL ارتباط معنیداری داشت (0/02=p) و با دیگر شاخصهای لیپیدی این پژوهش رابطهای نداشت (سطح معنیداری 0/05 ≥ p) <br/>نتیجهگیری: <br/>نتایج تحقیق نشان داد که بعد چهار هفته تمرینات ترکیبی تغییرات مطلوبی بروی چربی و وزن را به همراه داشت و همچنین موجب افزایش معناداری در آنزیم پارااکسوناز١ و کاهش معنیداری غلظت تریگلیسرید خون داشت. اما به نظر میرسد که تغییرات آنزیم پارااکسوناز١ در زنان چاق بدون فعالیت ورزشی با HDL رابطه معنیداری داشت و با دیگر شاخصهای لیپیدی این پژوهش رابطهای نداشت. بنابراین این برنامه تمرینی میتواند در زنان چاق بدون فعالیت ورزشی با مهار اکسیداسیون LDL و با محدود کردن گردش HDL در خون با هدف پیشگیری از بیماریهای قلبی- عروقی تاثیرگذار باشد. سرانجام در انسانها ورزش میتواند با افزایش PON1 موجب افزایش سیستم آنتی اکسیدانی کل بدن شود.دانشگاه علوم پزشکی مشهدفصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی2322-52384120150321Effect of Weight Bearing Symmetry Modification on Balance and Gait Function in Individuals with Chronic Strokeاثر تنظیم تقارن وزن بر عملکرد تعادل و راه رفتن در بیماران سکته مغزی مزمن2434407810.22038/jpsr.2015.4078FAمانیا شیخمتخصص فیزیوتراپی، استادیار، گروه فیزیوتراپی، دانشکده علوم پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایرانمحمود رضا آذرپژوهمتخصص مغز و اعصاب، دانشیار، گروه اعصاب، بیمارستان قائم، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایرانپیام ساسان نژادمتخصص مغز و اعصاب، استادیار، گروه اعصاب، بیمارستان قائم، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایرانمحمد راوریکارشناس ارشد مهندسی پزشکی، گروه مهندسی پزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد، مشهد، ایرانحسین اصغر حسینیمتخصص فیزیوتراپی، استادیار، گروه فیزیوتراپی، دانشکده علوم پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایران0000-0002-3038-6296Journal Article20140816Purpose: <br />The aim of this study was to assess the effect of compelled weight bearing with therapeutic exercise on functional test results of balance and gait in individuals with stroke. <br />Methods: <br />32 hemi-paretic patients in experimental and control groups (16 patients in each group) participated in this study. Patients in the experimental group wore shoes for 6 weeks with a lift of 6 mm thickness embedded in non-paretic side to increase weight symmetry and performed balance and gait re-education exercises for 90 minutes daily. Patients of the control group only received therapeutic exercises. Assessments were included percentage of body weight on the affected limb, gait velocity; stride length, timed up and go and Berg Balance Scale tests that were recorded in both groups before and after treatment and 3 months after the end of treatment. <br />Results: <br />All variables showed significant improvement following treatment and improvement effects were maintained during follow up examinations. In the experimental group, percentage of weight bearing on the paretic limb also increased significantly in follow up. The percentage of weight bearing on the paretic limb and BBS score increased more in the experimental group than in the control group (P=0.001). <br />Conclusion: <br />Compelled weight bearing on the paretic limb and re-education of balance and gait caused more improvement in weight symmetry and functional balance in individuals with chronic stroke.هدف: <br/>هدف این مطالعه بررسی تاثیر تحمل وزن اجباری بهمراه تمرین درمانی بر آزمونهای عملکردی تعادل و راه رفتن در بیماران سکته مغزی بود. <br/>روش بررسی: <br/>32 بیمار همی پارزی در گروههای تجربی و کنترل (16 بیمار در هر گروه) در این مطالعه شرکت نمودند. بیماران گروه تجربی کفشهایی را که یک کفی به ضخامت 6 میلیمتر در سمت سالم به منظور افزایش تقارن وزن جاسازی شده بود بمدت شش هفته پوشیدند و روزانه 90 دقیقه تمرینات بازآموزی تعادل و راه رفتن را انجام دادند. بیماران گروه کنترل فقط تمرینات درمانی را دریافت کردند. ارزیابیها شامل درصد تحمل وزن بر اندام مبتلا، سرعت راه رفتن، طول گام، آزمون (Timed up and go; TUG) و آزمون (Berg Balance Scale; BBS) بود که قبل و پس از درمان و 3 ماه پس از خاتمه درمان در هر دو گروه ثبت شدند. <br/>یافته ها: <br/>بررسیهای درون گروهی نشان داد که در هر دو گروه، کلیه متغیرها در پایان درمان بهبودی معنی داری نشان دادند و اثرات بهبودی در دوره پیگیری حفظ شد. در گروه تجربی، درصد تحمل وزن بر اندام مبتلا در دوره پیگیری نیز افزایش معنیدار داشت. مقایسه یافتههای بین گروهی نشان داد که درصد تحمل وزن بر اندام مبتلا و آزمون BBS افزایش بیشتری در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل داشتند (0/001=p). <br/>نتیجه گیری: <br/>تحمل وزن اجباری بر اندام مبتلا به همراه بازآموزی تعادل و راه رفتن باعث بهبودی بیشتر تقارن وزن و تعادل عملکردی در بیماران سکته مغزی مزمن شد.دانشگاه علوم پزشکی مشهدفصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی2322-52384120150321The Association between Central Corneal Thickness and Retinal Fiber Layer Thickness with Refractive Errorارتباط بین ضخامت های مرکزی قرنیه و لایهی فیبر عصبی شبکیه با عیوب انکساری3540408310.22038/jpsr.2015.4083FAزهرا قاسم پورکارشناسی ارشد اپتومتری، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، تهران، ایرانابراهیم جعفرزاده پوردانشیار گروه اپتومتری، دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایران0000-0002-4451-800Xهاله کنگریاستادیار گروه اپتومتری، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران، تهران، ایرانJournal Article20140415Purpose: <br />The association between central corneal thickness and retinal fiber layer thickness with refractive error(emmetropic, myopic and hyperopic eyes). <br />Methods: <br />180 eyes (64 emmetropic eyes, 70 myopic eyes, 46 hyperopic eyes) in young subjects (18-35 years of age) were randomly selected. The participants in this study didn’t have any ocular pathology or any previous surgical history. Pachymetry pattern of RTVUE OCT in central corneal thickness (CCT) and retinal nerve fiber layer (RNFL) thickness were measured. <br />Results: <br />Mean CCT was 539.36 ± 36.37 microns. Emmetropic eyes had thinner corneas (emmetropic eyes: 536.14, myopic eyes: 539.67, hyperopic eyes: 543.28 microns). Myopic subjects had thinner RNFL thickness (myopic eyes: 114.21, emmetropic eyes: 121.05, hyperopic eyes: 120.45). Univariate analysis revealed that CCT is positively correlated with RNFL in hyperopic and myopic eyes. <br />Conclusion: <br />Our findings demonstrate that RNFL may have positively correlated with CCT in hyperopic and myopic eyes. RNFL had inversely correlated with the amount of myopia and positively correlated with hyperopia. CCT was not significantly correlated with refractive error.هدف: <br/>بررسی ارتباط بین ضخامت مرکزی قرنیه و ضخامت لایهی فیبر عصبی شبکیه در افراد امتروپ، مایوپ، هایپروپ. <br/>روش بررسی: <br/>180 چشم (64 چشم امتروپ،70 چشم مایوپ و 46 چشم هایپروپ) در محدودهی سنی 35-18 سال، به صورت تصادفی انتخاب شدند. افراد شرکت کننده در طرح دارای سلامت عمومی چشم و عدم سابقه ی جراحی چشم بودند. الگوی پاکیمتری آنان در بخش مرکزی قرنیه و همچنین پارامترهای شبکیه با استفاده از دستگاه OCT Optovue (Optovue Optical Coherence Tomography) اندازه گیری گردید. <br/>یافتهها: <br/>میانگین ضخامت قرنیه در گروه امتروپ 33/76±536/14، مایوپ 33/05±539/67 و در هایپروپها 43/40±543/28 میکرون (p<0/005) بود. ضخامت لایه فیبر عصبی رتین (RNFL) در گروه مایوپها 17/27±114/21 و امتروپ 22/84±121/05 و هایپروپ 21/22±120/45 میکرون بود (p<0/005). در تحلیل تک متغیری، در گروه مایوپی و هایپروپی، ضخامت مرکز قرنیه با ضخامت RNFL، ارتباط مثبت دارد. <br/>نتیجهگیری: وجود ارتباط مثبت بین ضخامت مرکزی قرنیه و لایه فیبر عصبی شبکیه (RNFL) در گروههای هایپروپ و مایوپ نشان میدهد که افراد با قرنیه های ضخیمتر، RNFL ضخیمتری دارند. در چشمها با مایوپی بیشتر، انتظار RNFL نازکتر و در چشمها با هایپروپی بیشتر انتظار RNFL ضخیمتر را داریم. ضخامت مرکزی قرنیه (CCT) با میزان عیوب انکساری رابطه ی معنی داری از نظر آماری نداشت در حالی که ضخامت لایه فیبر عصبی رتین با تغییر عیوب انکساری مرتبط است (p<0/001).دانشگاه علوم پزشکی مشهدفصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی2322-52384120150321Survey the Frequency of First Three Formants of Persian Vowels in Patients with Vocal Polypsبررسی فرکانس سه سازه اول واکه های زبان فارسی در افراد مبتلا به پولیپ صوتی4148410010.22038/jpsr.2015.4100FAمهشید آقاجان زادهدانشجوی دکتری تخصصی گفتاردرمانی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران، تهران، ایرانمریم نیکروشدانشجوی دکتری تخصصی گفتاردرمانی، دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی ایران، تهران، ایرانهومن قربانیکارشناس ارشد کاردرمانی، مرکز آموزشی و درمانی شهید مطهری، تهران، ایرانJournal Article20140423Purpose: <br />This study compared the vowel formants frequency in polyp patients with normal individuals in sustained vowels. <br />Methods: <br />This study is cross-sectional and descriptive–analytical. Variables are: Average of first, second and third formants in six vowels of Persian. These parameters were investigated in patients with vocal fold polyps and normal subjects. People were selected from the age group of 20 to 40 years. Samples of the study included 10 patients with natural sound (5 female and 5 male) and 10 patients with polyps (5 female and 5 male). <br />Results: <br />In men and women with vocal fold polyps, the highest and lowest values of first formant (F1) is in vowel / a / and / u /. Maximum and minimum values of second formant (F2) in both are in the / e / and / u / and maximum and minimum values of third formant (F3) vowels are in / u / and / e /. First and second formants of Persian vowels differ in normal voice and vocal fold polyps )p=0.028( however, this was not the case in the third structure (p=0.59) <br />Conclusion: <br />Considering the structures are useful in the diagnosis and F1 and F2 can be considered more in objective evaluations.هدف: <br/>این پژوهش با هدف مقایسه فرکانس فرمنتهای واکهها در افراد مبتلا به پولیپ صوتی و افراد طبیعی در کشیده گویی واکهها انجام شده است. <br/>روش بررسی: <br/>پژوهش حاضرکمّی است که از نوع توصیفی- تحلیلی بوده که به صورت مقطعی انجام شده است. متغیرهای مورد بررسی شامل: میانگین فرمنت های اول و دوم و سوم 6 واکهی زبان فارسی است. این پارامترها در افراد مبتلا به پولیپ تارهای صوتی و افراد طبیعی مقایسه شد. افراد از گروه سنی 20 تا40 سال انتخاب شدند. نمونههای مورد بررسی شامل 10 فرد با صوت طبیعی ( 5 زن و 5 مرد) و 10 فرد مبتلا به پولیپ صوتی (5 زن و 5 مرد) بودند. <br/>یافتهها: <br/>در مردان و زنان مبتلا به پولیپ صوتی بیشترین و کمترین مقدار فرمنت اول(F1 ) مربوط به واکه /a/ و /u/ است. بیشترین و کمترین مقدار فرمنت دوم (F2) در هر دو جنس مربوط به واکههای /e/ و/u/ است و بیشترین و کمترین مقدار فرمنت سوم (F3) مربوط به واکههای /u/ و /e/ است. سازه اول و دوم واکههای فارسی در صوت افراد طبیعی و افراد مبتلا به پولیپ صوتی متفاوت است (0/028=p) که این مسئله در مورد سازه سوم مطرح نیست (0/59=p) <br/>نتیجهگیری: <br/>توجه به سازهها در تشخیصگذاری سودمند است و فرمنت اول و دوم می توانند در ارزیابیهای ابزاری بیشتر مورد توجه قرار گیرند.دانشگاه علوم پزشکی مشهدفصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی2322-52384120150321The Effect of Cross Eercise on the Quadriceps Muscle Strength after Anterior Cruciate Ligament Reconstructionتأثیر تمرینات متقاطع بر قدرت عضلات چهارسررانی پس از بازسازی رباط صلیبی قدامی4957409910.22038/jpsr.2015.4099FAکاظم نوروزیدانشجوی دکترای آسیب شناسی و حرکات اصلاحی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانسید علی اکبر هاشمی جواهریدانشیار، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانامیرشهریار آریامنشاستادیار گروه ارتوپدی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، مشهد، ایرانناهید خوشرفتار یزدیاستادیار، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران0000000299698335Journal Article20140926Purpose: <br />Quadriceps muscle strength was reduced significantly after anterior cruciate ligament reconstruction. Finding a solution to overcome this problem is crucial. The objective of the present study is to investigate the effect of eight weeks cross exercise on the quadriceps muscle strength, in men after anterior cruciate ligament reconstruction. <br />Methods: <br />Twenty patients with anterior cruciate ligament tear, with an average age of 22.02±1.55 years and mean weight of 71.7±7.15 kilograms, were selected as volunteers. They were divided into two groups: experimental group and control. The experimental group, in addition to physiotherapy, performed eight weeks cross exercise with uninjured leg, three sessions per week and each session lasted for 20 minutes. The control group just received physiotherapy. Before three days of ACLR and After 9 weeks and performing 24 sessions of cross exercise, isometric strength of quadriceps muscle in both groups were measured at 60 degrees of flexion in both legs, by Isokinetic BIODEX system.. Data were analyzed by paired and independent samples t-test at a significance level of pResults: <br />The results showed that following eight weeks of cross exercise, the quadriceps muscles strength in uninjured leg, in the experimental group was significantly increased (P=0.002). Likewise, after reconstruction of the ACL, the amount of reduction in quadriceps muscles in the experimental group was significantly lower than the control group (P=0.001). <br />Conclusion: <br />The degree of strength loss can be positively reduced by continuum concentric cross exercises. Along with the optimization of the healthy organs, these exercises enhance the strength of organs, which underwent surgery.هدف: <br/>پس از بازسازی رباط صلیبی قدامی قدرت عضلات چهارسررانی به میزان زیادی کاهش پیدا میکند. پیدا کردن یک راهحل برای جلوگیری از کاهش قدرت دارای اهمیت زیادی است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات متقاطع بر قدرت عضله چهارسررانی مردان پس از بازسازی رباط صلیبی قدامی بود. <br/>روش بررسی: <br/>تعداد20 بیمار با میانگین سنی 1/55±22/02 سال و میانگین وزنی 7/15±71/7 کیلوگرم که دچار پارگی رباط صلیبی قدامی شده بودند، انتخاب و به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی علاوه بر تمرینات فیزیوتراپی تمرینات متقاطع را با پای سالم به مدت هشت هفته، هر هفته سه جلسه، هر جلسه 20 دقیقه و گروه کنترل فقط تمرینات فیزیوتراپی خود را تمرینات را انجام دادند. سه روز قبل از عمل بازسازی رباط و بعد از گذشت 9 هفته و انجام 24 جلسه تمرینات متقاطع، قدرت ایزومتریک عضلات چهارسررانی هر دو پای بیماران در زاویه 60 درجه، با استفاده از دستگاه ایزوکنتیک بایودکس اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آزمون T Student در سطح معنی داری 0/05>p آزمایش شدند. <br/>یافته ها: <br/>نتایج نشان داد به دنبال هشت هفته تمرینات متقاطع کانسنتریک، قدرت عضله چهارسررانی پای سالم آزمودنی های گروه تجربی به طور معناداری افزایش یافت(0/002=p). همچنین میزان کاهش قدرت در عضلات چهارسررانی افراد پس از بازسازی ACL، در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل به طور معناداری کمتر بود (0/001=p). <br/>نتیجه گیری: <br/>تمرینات متقاطع بصورت کانسنتریک می تواند اثرات مثبتی در جهت کاهش کمتر میزان قدرت داشته باشد. این تمرینات می تواند باعث افزایش قدرت در اندام سالم و همچنین جلوگیری از میزان کاهش زیاد قدرت در اندامی که مورد جراحی قرار گرفته شود.دانشگاه علوم پزشکی مشهدفصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی2322-52384120150321Quantitative Investigation of Inpatients’ Medical Records in Training and Social Security Hospitals in Mashhadبررسی کمی اطلاعات پرونده پزشکی بیماران بستری در بیمارستان های دانشگاهی و تامین اجتماعی شهر مشهد5867406810.22038/jpsr.2015.4068FAخلیل کیمیافراستادیار گروه مدارک پزشکی و فناوری اطلاعات سلامت، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، ایران0000-0003-0351-4675علی وفایی نجاردانشیار گروه بهداشت و مدیریت، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، ایران0000-0002-2499-2687معصومه سربازمربی گروه مدارک پزشکی و فناوری اطلاعات سلامت، دانشکده پیراپزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، دانشجوی دکترای انفورماتیک پزشکی گروه انفورماتیک پزشکی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، ایران0000-0001-5456-8505Journal Article20131030Purpose: <br />Medical records should be documented according to the patients’ health care to act as a lifetime documents. These documents should meet the primary and legal requirements related to patients’ care. The aim of this research is Quantitative evaluation of inpatients’ medical records in training and Social Security hospitals in Mashhad. <br />Methods: <br />This research is a descriptive-cross sectional survey. 550 of medical records were selected from each hospital with regard to the number of total medical records per year. After confirming the validity and reliability of the checklist, data gathering was performed and analyzed with SPSS statistical software. <br />Results: <br />Findings of the present study showed that the admission and discharge summary forms were not existed in one of the selected medical records (%0.01). The most deficiency was related to the vital signs form (%34.5). The most common deficiency among clinical data elements of admission and discharge summery forms was related to the discharge program (%89.9) in addition to the results of lab tests and radiographies (%88.9). In most cases, there was a significant difference between the completeness of data elements of medical records in training hospitals and social security hospitals. <br />Conclusion: <br />Results of the present study showed that the documentation process of medical records is performed incomplete by care providers which lead to data loosing. Therefore, providing enough educations about complete and correct documentation of medical records for care providers is advisable. In addition, it is preferable that quantitative review of medical records be performed by staffs of the medical record departments immediately after the care/event, which is called the concurrent review. هدف: <br/>پرونده پزشکی باید به صورت کامل و با توجه به فرآیند مراقبتی بیمار مستند گردد تا به منزله یک سیستم مادامالعمر (قبل از تولد تاپس از مرگ) عمل نماید. پرونده ناقص انعکاسدهنده مراقبت و درمان ناقص است. اطلاعات پرونده پزشکی وقتی سودمند است که در همان بار اول به دقت و درست ثبت شده باشد. هدف این مطالعه بررسی کمی اطلاعات پرونده پزشکی بیماران بستری در بیمارستانهای دانشگاهی و تامین اجتماعی شهر مشهد بوده است. <br/>روش بررسی: <br/>این پژوهش یک مطالعه توصیفی- مقطعی است. جامعه پژوهش شامل پرونده بیماران بستری در بیمارستان-های دانشگاهی و تامین اجتماعی شهر مشهد بود که مجموعاً 550 پرونده انتخاب گردید. تعداد نمونهها متناسب با تعداد پروندههای بیماران بستری هر بیمارستان انتخاب گردید. پس از بررسی روایی و پایایی ابزار (چک لیست)، دادههای مورد نیاز جمعآوری و وارد رایانه شد و با نرم افزار آماری SPSS تحلیل گردید. <br/>یافتهها: <br/>در میان پروندههای مورد بررسی، برگ پذیرش و خلاصه ترخیص فقط در یک مورد (0/01 درصد) در پروندهها وجود نداشت و بیشترین مورد نقص مربوط به برگ کنترل علائم حیاتی بود (34/5 درصد). بیشترین میزان نقص در میان عناصر اطلاعات بالینی برگ پذیرش و خلاصه ترخیص مربوط به توصیههای پس از ترخیص (89/5 درصد) و ثبت نتایج آزمایشات و رادیوگرافیها (88/9 درصد) بود. در اکثر موارد اختلاف معنیداری در تکمیل عناصر اطلاعاتی فرمهای پروندههای مورد بررسی در بیمارستانهای دانشگاهی و تأمین اجتماعی وجود داشت. <br/>نتیجهگیری: <br/>نتایج این بررسی نشان داد که فرآیند مستندسازی پروندههای پزشکی توسط ارائهکنندگان مراقبت بسیار ناقص انجام میگیرد و این امر موجب از دست رفتن اطلاعات مورد نیاز و خدشهدار شدن ظرفیتهای موجود در پرونده پزشکی بیماران برای استفاده اشخاص حقیقی و حقوقی خواهد شد. بنابراین توصیه میگردد آموزشهای لازم در زمینه مستندسازی کامل و صحیح پرونده به تمامی اعضای تیم مراقبت داده شود و اجرای تحلیل کمی اطلاعات پرونده ترجیحاً به صورت تحلیل همزمان توسط کارکنان بخش مدارک پزشکی انجام گیرد.دانشگاه علوم پزشکی مشهدفصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی2322-52384120150321Comparison of Water Exercise Therapy and Massage Therapy on Pain Intensity and Disability in Men with Chronic Nonspecific Low Back Painمقایسه تمرین درمانی در آب و ماساژ درمانی بر شدت درد و میزان ناتوانی مردان مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی6874408210.22038/jpsr.2015.4082FAمهدی مهجوردانشجوی کارشناسی ارشد آسیب شناسی و حرکات اصلاحی، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایرانسید علی اکبر هاشمی جواهریدانشیار، گروه آسیب شناسی و حرکات اصلاحی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایرانامیر شهریار آریامنشاستادیار، گروه ارتوپدی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی مشهد، ایرانناهید خوشرفتار یزدیاستادیار، گروه آسیب شناسی و حرکات اصلاحی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه فردوسی مشهد، ایران0000000299698335Journal Article20140223Purpose: <br />Low back pain is the most important health problem in which the complementary therapy, such as water exercise therapy and massage could have a basic role in its treatment. The aim of this study was to compare the effect of water exercise therapy and massage on the pain severity and disability of patients with chronic nonspecific low back pain. <br />Methods: <br />In this semi-experimental experiment, 24 male patients with chronic nonspecific lowback pain aged 20-40 years with average age of 27.23 were randomly divided into two groups of "water exercise therapy" and "massage" for treatment. The treatment period lasted 6 weeks and each week consisted of 4 sessions. In order to assess the pain severity and disability, the Oswestry Questionnaires and visual analog score were used respectively before and after the treatment. For data analysis, ANOVA test was applied at the significance level of P≤0.05. <br />Results: <br />The average pain severity and disability in the water exercise therapy group in the pre-test was 5.66 ± 0.878 and 24.83 ±5.21 respectively and in the post-test the scores changed to 4.58 ± 0.729 and 14.33 ± 3.89. The average pain severity and disability in the massage group in the pre-test was 5.41 ± 0.668 and 23.166 ± 3.45, respectively. The scores changed to 3.00 ± 1.128 and 16.50 ± 4.10 in the post-test. Therefore, significant changes occurred in both groups. <br />Conclusion: <br />Both massage therapy and water exercise therapy decreased the pain severity in patients with chronic nonspecific back pain, however, massage creates a better effect in pain reduce than water exercise therapy.هدف: <br/>کمردرد از مهمترین معضلات بهداشتی افراد میباشد که طب مکمل مانند تمرین درمانی در آب و ماساژ در درمان آن نقش اساسی دارند. هدف این مطالعه مقایسه تأثیر دو روش تمرین درمانی در آب و ماساژ بر روی شدت درد و ناتوانی مبتلایان با کمردرد مزمن غیر اختصاصی بود. <br/>روش بررسی: <br/>در این مطالعه نیمه تجربی 24 بیمار مرد مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی در دامنه سنی 20-40 سال با میانگین سنی 27/23 به طور تصادفی به دو گروه تمرین درمانی در آب و ماساژ تحت درمان قرار گرفتند. مدت درمان 6 هفته و هر هفته 4 جلسه طول کشید. جهت ارزیابی شدت درد و ناتوانی افراد به ترتیب با پرسشنامه اوسستری و مقیاس عینی درد قبل و بلافاصله بعد از درمان استفاده شد. جهت تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس در سطح معنی داری (0/05=α) استفاده گردید. <br/>یافتهها: <br/>میانگین شدت درد و ناتوانی در گروه تمرین درمانی در آب در پیش آزمون به ترتیب 0/878±5/66 و 5/21±24/83 بود و در پس آزمون این نمرهها به 0/729±4/58 و 3/89±14/33 تغییر پیدا کرد. در گروه ماساژ نیز میانگین شدت درد و ناتوانی در پیش آزمون به ترتیب 0/668±5/41 و 3/45±23/166 بود؛ و در پس آزمون به 1/128± 3/00 و 4/10±16/50 تغییر پیدا کرد. بنابراین در هر دو گروه تغییرات معنیداری بوجود آمد. <br/>نتیجهگیری: <br/>ماساژ درمانی و تمرین درمانی در آب هر دو باعث کاهش شدت درد در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی میشود، اما ماساژ نسبت به تمرین درمانی در آب اثرات بهتری در کاهش شدت درد ایجاد میکند.دانشگاه علوم پزشکی مشهدفصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی2322-52384120150321Distribution of Pupil Diameter and Their Related Factors in 40-64 Years Old Population of Shahroudتوزیع قطر مردمک و برخی عوامل مرتبط با آن در افراد 40 تا 64 سال شهر شاهرود7582409810.22038/jpsr.2015.4098FAسید حسن هاشمیدکتری تخصصی، مرکز تحقیقات چشم پزشکی نور، بیمارستان چشم پزشکی نور تهران، تهران، ایرانمهدی خبازخوبدکتری تخصصی، مرکز تحقیقات چشم پزشکی نور، بیمارستان چشم پزشکی نور تهران، تهران، ایران0000-0003-0801-8793محمدحسن امامیاناستادیار گروه اپیدمیولوژی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی شاهرود، شاهرود، ایرانمحمد شریعتیدانشیار گروه پزشکی اجتماعی، دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی تهران، تهران، ایراناکبر فتوحیدکتری تخصصی، گروه اپیدمیولوژی و آمار زیستی، دانشکده بهداشت، دانشگاه علوم پزشکی تهران، ایرانJournal Article20140907Purpose: <br />To determine the mean pupil diameter by the Pentacam in the 40-64 year-old population of Shahroud and its association with some related factors. <br />Methods: <br />Three hundred clusters were selected through multistage cluster sampling in the first phase of Shahroud Cohort study of whom 82.2% participated in the study. Refraction, slit lamp examination, and imaging by the Pentacam were performed for all participants. The pupil diameter obtained by the Pentacam was analyzed. Any history of previous ocular surgery and invalid Pentacam data were the criteria for excluding data from further analysis. <br />Results: <br />After implementing the exclusion criteria, the data of 3820 individuals (59.3% female) were analyzed. The mean pupil diameter in this study was 2.74±0.56 mm (95%CI 2.72-2.76). The 25%, 50%, 95% and 97.5% percentiles of the pupil diameter in the study population were 2.41, 2.67, 3.60 and 3.85mm, respectively. In this study, the 95% of the normal range of pupil diameter was 1.63-3.85mm. In the multiple model, the mean pupil diameter was smaller in men compared to women and decreased significantly with aging (P<0.001). The mean pupil diameter was significantly larger in myopic versus hyperopic participants (P<0.001). The pupil diameter was significantly smaller in participants with dark brown irises (P=0.005). Anisocoria was observed in 9.43% (95%CI 8.43-10.44) of the participants. <br />Conclusion: <br />The pupil diameter in normal individuals by the Pentacam is found to be smaller than other techniques. A cut point of 3.85mm for the pupil diameter is suggested as the critical criterion for refractive surgery. Moreover, it should be noted that men have a smaller pupil diameter, and that the pupil diameter decreases with aging.هدف: <br/>تعیین میانگین قطر مردمک بوسیله دستگاه پنتاکم در جمعیت 40 تا 64 ساله شهر شاهرود <br/>روش بررسی: <br/>در فاز اول مطالعه بوسیله نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای، 300 خوشه انتخاب شد. از 6311 نفر افراد دعوت شده تعداد 82/2% در مطالعه شرکت کردند. تمام افراد تحت معاینات اپتومتری و چشمپزشکی قرار گرفتند. قطر مردمک بدست آمده در این گزارش توسط دستگاه پنتاکم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت، سابقه جراحیهای چشمی و معتبر نبودن دادههای بدست آمده توسط دستگاه پنتاکم به عنوان معیاری برای خروج دادهها از این آنالیز در نظر گرفته شد. <br/>یافته ها: <br/>میانگین قطر مردمک در افراد مورد مطالعه (3820 نفر)، 0/56± 2/74 (2/76-2/72 95CI%) میلیمتر و صدک 25%، 50%، 95% و 97/5% قطر مردمک در جمعیت حاضر به ترتیب 2/41، 2/67،3/60 و 3/85 میلیمتر بود. 95% دامنه نرمال قطر مردمک در این مطالعه از 1/63 میلمتر تا 3/85 میلیمتر بدست آمد. در مدل مولتیپل میانگین قطر مردمک در مردان تنگتر از زنان بود و با افزایش سن قطر مردمک به طور معنیداری کم میشود (0/001>p). قطر مردمک در افراد بدون عیب انکسار (امتروپ) به طور معنیداری از افراد نزدیکبین (میوپ) و افراد دوربین (هایپروپی) بیشتر بود (0/001>p) قطر مردمک در افراد با رنگ عنبیه قهوهای تیره بطور معنیداری کمتر بود(p=0/005). از9/43% افراد این مطالعه دارای آنیزوکوریا بودند (10/44-8/43 95CI%). <br/>نتیجهگیری: <br/>قطر مردمک در افراد نرمال توسط دستگاه پنتاکم نسبت به دستگاههای دیگر پایینتر و 85/3 میلیمتر به عنوان معیار قابل تامل جهت جراحیهای عیوب انکساری پیشنهاد میشود. همچنین باید توجه داشت که مردان دارای قطر مردمک تنگتری هستند و با افزایش سن قطر مردمک تنگتر میشود.دانشگاه علوم پزشکی مشهدفصلنامه علمی- پژوهشی علوم پیراپزشکی وتوانبخشی2322-52384120150321Effect of selected trainings on muscle function and body composition in girls with mental retardationاثر تمرینات منتخب بر کارکرد عضلانی و ترکیب بدن در دختران کم توان ذهنی8391408410.22038/jpsr.2015.4084FAامیرحسین حقیقیدانشیار فیزیولوژی ورزش، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران0000-0002-7258-9737طاهره قبدیانکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایرانمحسن دماوندیاستادیار بیومکانیک ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایرانسید علیرضا حسینی کاخکدانشیار فیزیولوژی ورزش، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایران0000-0002-7510-2445فریده یوسف نیا درزیکارشناس ارشد تربیت بدنی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه حکیم سبزواری، سبزوار، ایرانJournal Article20140727Purpose: <br />The purpose of this study was to evaluate the effect of selected trainings on muscle functionin girls with mental retardation. <br />Methods: <br />Twenty-three girls with mental retardation (IQ 50-70) were selected and randomly divided into the control (n=10) and experimental (n=13) groups. The experimental group participated in selected trainings for 1 month, 4 sessions a week, with an intensity of 60-80% of maximum heart rate. Before and after the training program, muscle function including static balance, dynamic balance, muscle force and fatigue index, along with the body composition parameters of the participants were recorded. Data were analyzed using independent t and ANCOVA tests (α<0.05). <br />Results: <br />Results showed that selected trainings significantly increased static balance during open and closed eyes; however, it did not have a significant effect on dynamic balance, muscle force, muscle fatigue index, and body composition. <br />Conclusion: <br />Girls with mental retardation may apply the selected training to improve their static balance and delay fatigue; however, more studies are required to assess the effect of these kind of trainings on the other muscle function indices and body composition.هدف: <br/>پژوهش حاضر بررسی اثر یک دوره تمرینات منتخب بر کارکرد عضلانی و ترکیب بدن در دختران کم توان ذهنی بود. <br/>روش بررسی: <br/>23 دختر کمتوان ذهنی (ضریب هوشی70-50) انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل (10 نفر) و تجربی (13 نفر) قرار گرفتند. آزمودنیهای گروه تجربی به مدت 4 هفته (4 جلسه در هفته) به اجرای تمرینات منتخب با شدت 80-60 درصد حداکثر ضربان قلب پرداختند. قبل و بعد از دوره تمرینی، آزمونهای عملکرد عضلانی شامل تعادل ایستا، تعادل پویا، نیروی عضلانی و شاخص خستگی و همچنین شاخصهای ترکیب بدنی از همه آزمودنیها گرفته شد. دادهها با استفاده از روشهای آماری t مستقل و آنالیز کوواریانس در سطح 0/05 p≤ تحلیل شدند. <br/>یافتهها: <br/>نتایج نشان داد انجام تمرینات منتخب باعث افزایش معنادار تعادل ایستا با چشمان باز و بسته می شود اما بر شاخصهای تعادل پویا، نیروی عضلانی، شاخص خستگی عضلانی و ترکیب بدنی، تاثیر معناداری ندارد. <br/>نتیجهگیری: <br/>میتوان گفت دختران کمتوان ذهنی میتوانند برای بهبود تعادل ایستا و مقاومت به خستگی از این تمرینات منتخب استفاده کنند اما برای تعیین تاثیر این نوع تمرینات بر دیگر شاخصهای عملکرد عضلانی و ترکیب بدن به تحقیقات دیگری نیاز است.